تشققلغتنامه دهخداتشقق . [ ت َ ش َق ْ ق ُ ] (ع مص ) شکافته شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). شکافته شدن هیزم . (منتهی الارب ) (ناظم ا
تشقیحلغتنامه دهخداتشقیح . [ ت َ ] (ع مص ) رنگ برآوردن غوره ٔ خرما. (زوزنی ). رنگ کردن غوره ٔ خرما و سرخ گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
تشقیصلغتنامه دهخداتشقیص . [ ت َ ] (ع مص ) اعضای ذبیحه را جدا کرده در میان شرکاء بخشهای برابر کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). جدا کردن اعضای ذبی
تشقیقلغتنامه دهخداتشقیق . [ ت َ ] (ع مص ) نیک بشکافتن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). شکافتن هیزم را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). هیزم و جز آن شکافتن . (آنن
تشقیةلغتنامه دهخداتشقیة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) رنگ کردن غوره ٔ خرما. یقال : شقه النخل تشقیها؛ ای شقحها. رنگ گرفتن غوره ٔ خرما. یقال : شقه النخل تشقیها؛ ای شقحها. (منتهی الارب ). رن
jarدیکشنری انگلیسی به فارسیشیشه، تکان، لرزه، بلونی، کوزه دهن گشاد، سبو، خم، شیشه دهن گشاد، جنبش، دعوا و نزاع، لرزیدن صدای ناهنجار، طنین انداختن، اثر نامطلوب باقی گذاردن، مرتعش شدن، تصادف
تشققلغتنامه دهخداتشقق . [ ت َ ش َق ْ ق ُ ] (ع مص ) شکافته شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). شکافته شدن هیزم . (منتهی الارب ) (ناظم ا
تشقیحلغتنامه دهخداتشقیح . [ ت َ ] (ع مص ) رنگ برآوردن غوره ٔ خرما. (زوزنی ). رنگ کردن غوره ٔ خرما و سرخ گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
تشقیصلغتنامه دهخداتشقیص . [ ت َ ] (ع مص ) اعضای ذبیحه را جدا کرده در میان شرکاء بخشهای برابر کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). جدا کردن اعضای ذبی
تشقیقلغتنامه دهخداتشقیق . [ ت َ ] (ع مص ) نیک بشکافتن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). شکافتن هیزم را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). هیزم و جز آن شکافتن . (آنن
تشقیةلغتنامه دهخداتشقیة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) رنگ کردن غوره ٔ خرما. یقال : شقه النخل تشقیها؛ ای شقحها. رنگ گرفتن غوره ٔ خرما. یقال : شقه النخل تشقیها؛ ای شقحها. (منتهی الارب ). رن