تشغیةلغتنامه دهخداتشغیة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) قطره قطره چکانیدن کمیز را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). قطره قطره بول کردن مرد. (از اقرب الموارد).
تشقیةلغتنامه دهخداتشقیة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) رنگ کردن غوره ٔ خرما. یقال : شقه النخل تشقیها؛ ای شقحها. رنگ گرفتن غوره ٔ خرما. یقال : شقه النخل تشقیها؛ ای شقحها. (منتهی الارب ). رن
تشفیةلغتنامه دهخداتشفیة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) سودمند گردیدن . || افزون شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
ترغیةلغتنامه دهخداترغیة. [ ت َ ی َ] (ع مص ) کفک برآوردن شیر. (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد): رغی اللبن ترغیة، و یقال
تشبیه کردنلغتنامه دهخداتشبیه کردن . [ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) چیزی را به چیزی شبیه و مانند کردن . (ناظم الاطباء) : و حکما تن مردم را تشبیه کرده اند به خانه ای که اندر آن خانه مردی و خ
تشبیه گرلغتنامه دهخداتشبیه گر. [ ت َ گ َ ] (ص مرکب ) مانندکننده ٔ چیزی به چیزی دیگر : تشبیه گران سخن آرای به صد قرن شبه تو نیابند ز اقران و ز اشباه .سوزنی (دیوان چ شاه حسینی ص 345).
تشفیةلغتنامه دهخداتشفیة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) سودمند گردیدن . || افزون شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
ترغیةلغتنامه دهخداترغیة. [ ت َ ی َ] (ع مص ) کفک برآوردن شیر. (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد): رغی اللبن ترغیة، و یقال
تشبیه کردنلغتنامه دهخداتشبیه کردن . [ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) چیزی را به چیزی شبیه و مانند کردن . (ناظم الاطباء) : و حکما تن مردم را تشبیه کرده اند به خانه ای که اندر آن خانه مردی و خ
تشبیه گرلغتنامه دهخداتشبیه گر. [ ت َ گ َ ] (ص مرکب ) مانندکننده ٔ چیزی به چیزی دیگر : تشبیه گران سخن آرای به صد قرن شبه تو نیابند ز اقران و ز اشباه .سوزنی (دیوان چ شاه حسینی ص 345).