تشریح کردنلغتنامه دهخداتشریح کردن . [ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بازنمودن مطلبی . تفسیر کردن . شرح و بیان موضوعی غامض . || (اصطلاح پزشکی ) کالبدشکافی . رجوع به تشریح شود.
تشریح کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. توضیحدادن، تبیین کردن، شرح دادن ۲. شرحه شرحه کردن، قطعه قطعه کردن، کالبد شکافی کردن
واکاویواژهنامه آزادتشریح کردن، تجزیه کردن، تجزیه و تحلیل کردن،معادل واژه انگلیسی Analyse تجزیه وتحلیل کردن کاوش، جست و جو، پژوهش، تفحص. بررسی. دوباره کندن ، بررسی ، گشتن ، جستجو ک