تشدیدگر آکوستیکیacoustic resonatorواژههای مصوب فرهنگستانمحفظهای که تشدیدکنندۀ موج صوتی با بسامد خاص است
تشدید آکوستیکیacoustic resonanceواژههای مصوب فرهنگستانحالتی که در آن دامنۀ حرکت سینوسی سامانۀ آکوستیکی به بیشینه میرسد، در این صورت بسامد سامانه به بسامد طبیعی آن نزدیک میشود
تشدیدگر باریکهbeam resonator, open resonatorواژههای مصوب فرهنگستانابزاری برای محصور کردن باریکۀ لیزر یا هر تابش الکترومغناطیسی در ناحیۀ مشخصی از فضا
تشدیدگر همکانونconfocal resonatorواژههای مصوب فرهنگستانموجسنجی مجهز به دو آینۀ کروی به فاصلۀ قابلتنظیم از یکدیگر که بهکمک آن میتوان موجهایی را که طولِموجشان از مرتبۀ میلیمتر است، اندازهگیری کرد
تشدیدلغتنامه دهخداتشدید. [ ت َ ] (اِ) علامتی چون سرسین « ّ » که بر روی حرفی گذارند تا مشدد تلفظ شود. (یادداشت مرحوم دهخدا). نام علامت املایی مانند دندانه های سین که چون آن را بر
تشدیدلغتنامه دهخداتشدید. [ ت َ ] (اِ) علامتی چون سرسین « ّ » که بر روی حرفی گذارند تا مشدد تلفظ شود. (یادداشت مرحوم دهخدا). نام علامت املایی مانند دندانه های سین که چون آن را بر
تشدیدلغتنامه دهخداتشدید. [ ت َ ] (ع مص ) استوار کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار) (غیاث اللغات ) (آنندراج ). قوت دادن و گران نمودن ، خلاف تخفیف . (منتهی الارب ) (آنندرا
تقدیرگرلغتنامه دهخداتقدیرگر. [ ت َ گ َ ](ص مرکب ) تعیین کننده ٔ سرنوشت . مُقَدِّر : تقدیرگر شدند چو تقدیر یافتندزانسو مقدرند و زینسو مقدرند. ناصرخسرو.رجوع به تقدیر و دیگر ترکیبهای