تشخیصلغتنامه دهخداتشخیص . [ ت َ ] (ع مص ) معین کردن چیزی . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). معین کردن و تمیز دادن چیزی از جز آن و از این است تشخیص امراض در نزد پزشکان . (از اقرب الموار
تشخیصفرهنگ مترادف و متضاد۱. امتیاز، بازشناخت، بازشناسی، تعیین، تفکیک، تمییز، درک، فهم ۲. بازشناختن، تمیز دادن
نامحسوسلغتنامه دهخدانامحسوس . [ م َ ] (ص مرکب ) احساس نشده . حس ناشده . || غیرقابل حس . تشخیص ناپذیر.
امیرکبیرلغتنامه دهخداامیرکبیر. [ اَ ک َ ] (اِخ ) میرزاتقی خان ، پسر محمدباقر فراهانی ، ملقب به اتابک اعظم و امیر نظام و امیرکبیر. بزرگترین رجل سیاسی دو قرن اخیر ایران و از بزرگترین
یمینلغتنامه دهخدایمین . [ ی َ ] (ع اِ) سوی راست ، خلاف یسار. ج ، اَیْمُن ، ایمان . جج ، ایامن ، ایامین . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). دست راست از سویها. (یادداشت