احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمد واعظ، مکنی به ابوالعباس . یکی از مشاهیر ادبای اندلس . وی در علم و ادب و وعظ مشهور و اصل وی از اشبیلیه بود و سپس بمصر هجرت کرد و
اغتراقلغتنامه دهخدااغتراق . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) درآمیختن اسب با اسبان دیگر سپس آن درگذشتن وی از آنها. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). درآمیختن اسب با اسبان دیگر و درگذشتن از ایشان .