تشتتلغتنامه دهخداتشتت . [ ت َ ش َت ْ ت ُ ](ع مص ) پراکنده شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). پراکنده شدن و پریشانی . (غیاث اللغات ) (آنندر
تشتتفرهنگ مترادف و متضاد۱. اختلاف، افتراق، پراکندگی، پریشانی، تفرق، تفرقه ≠ تجمع ۲. پراکنده شدن، پریشان شدن
تبتتلغتنامه دهخداتبتت . [ ت َ ب َت ْ ت ُ ] (ع مص ) توشه برداشتن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تزود. (قطر المحیط) (اقرب الموارد). || متمتع گردیدن . (از منتهی الارب ) (ناظم
تشترلغتنامه دهخداتشتر. [ت َ ت َ ] (اِخ ) تستر. (سمعانی ). نام شهر. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). رجوع به تستر در همین لغت نامه شود.
تزتتلغتنامه دهخداتزتت . [ ت َ زَت ْ ت ُ ] (ع مص ) آراسته شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). آراسته شدن و آراسته شدن عروس . (آنندراج ). آراستن عروس را. (از اقرب الموارد) (از مت
پراکندگیلغتنامه دهخداپراکندگی . [ پ َک َ دَ / دِ ] (حامص ) پراگندگی . پریشانی . تفرّق . تفرقه . تشتت . شمل . تَذعذع . تبدد. شتات . شَت ّ. (منتهی الارب ). شَعَث . (دهار) (منتهی الارب
پراکندگیفرهنگ مترادف و متضاد۱. افتراق، پریشانی، تشتت، تفرق، تفرقه ۲. افشان، نثار ۳. انفکاک ۴. پاچیدگی، پاشیدگی، تلاشی ۵. پریشانی، نابسامانی ۶. انتشار، شیوع، پخش ۷. تواری ≠ جمعیت
تفرقهفرهنگ مترادف و متضاد۱. پراکندگی، پریشانی، تشتت، جدایی، نفاق ≠ جمعیت ۲. پراکندن، جدا کردن، جدایی انداختن، پراکنده ساختن
متشتتلغتنامه دهخدامتشتت . [ م ُ ت َ ش َت ْ ت ِ ] (ع ص ) پراکنده . (منتهی الارب ). متفرق . (از اقرب الموارد). و رجوع به تشتت شود.