تشبیحلغتنامه دهخداتشبیح . [ ت َ ] (ع مص ) پهن کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة) (ازالمنجد). پهناور گردانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
تشبیهلغتنامه دهخداتشبیه . [ ت َ ] (ع مص ) مانند کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد). مانند او کردن
تدبیحلغتنامه دهخداتدبیح . [ ت َ ](ع مص ) سر فرودآوردن در رکوع . (زوزنی ). گستردن پشت را و سر پست فرودآوردن در رکوع و جز آن . || لازم گرفتن خانه را و جدا نشدن از آن . (منتهی الارب
تذبیحلغتنامه دهخداتذبیح . [ ت َ ] (ع مص ) بسیار کُشتن . (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (المنجد) (اقرب الموارد). بسیار کشتن حیوانات را. (آنندراج ). گستردن
تربیحلغتنامه دهخداتربیح . [ ت َ ] (ع مص ) جای دادن کسی را. (منتهی الارب ). جای دادن رُبّاح را که کپی باشد در منزل خود. (از ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || به سود رسانیدن کسی را.
تسبیح ثریالغتنامه دهخداتسبیح ثریا. [ ت َ ح ِ ث ُ رَ ی یا ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از پروین . عقد ثریا : بشکنند از قدح مه تن گردون زنهارکه بدست همه تسبیح ثریا بینند.خاقانی .
پهن گردانیدنلغتنامه دهخداپهن گردانیدن . [ پ َ گ َ دَ ] (مص مرکب ) پهن کردن . تشبیح . (ازمنتهی الارب ): تصفیح ؛ پهن گردانیدن چیزی را. (منتهی الارب ). || تسطیح . رجوع به پهن کردن شود.
پهن کردنلغتنامه دهخداپهن کردن . [ پ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) منبسط کردن . گستردن . باز کردن گستردنیها. گسترانیدن فرش و جز آن . فرش کردن ، انداختن ، چنانکه رختخواب و جز آن . بسط. انفراش
تدبیحلغتنامه دهخداتدبیح . [ ت َ ](ع مص ) سر فرودآوردن در رکوع . (زوزنی ). گستردن پشت را و سر پست فرودآوردن در رکوع و جز آن . || لازم گرفتن خانه را و جدا نشدن از آن . (منتهی الارب
تذبیحلغتنامه دهخداتذبیح . [ ت َ ] (ع مص ) بسیار کُشتن . (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (المنجد) (اقرب الموارد). بسیار کشتن حیوانات را. (آنندراج ). گستردن