تسه تسهلغتنامه دهخداتسه تسه . [ ت ِ س ِ ت ِ س ِ ] (اِ) نوعی مگس آفریقایی از جنس گلوسین که موجب انتشار بیماری خواب میگردند.
تسه تسهفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهحشرهای افریقایی شبیه مگس که ناقل تریپانوزوم افریقایی است و با نیش زدن به انسان و بعضی جانوران آنها را به بیماری خواب مبتلا میکند.
مگسلغتنامه دهخدامگس . [ م َ گ َ ] (اِ)جانوری است کوچک و بالدار و پرنده که به تازی ذباب گویند. (ناظم الاطباء). ذباب . (زمخشری ) (ترجمان القرآن ). در اوستایی ، مخشی (پشه ، مگس ).
آزادلغزیfreestyle slackliningواژههای مصوب فرهنگستاننوعی بندلغزی که در آن طناب یا تسمه را اندکی شُل میبندند تا امکان بیشتری برای چرخیدن و جولان دادن فراهم شود
تفنگلغتنامه دهخداتفنگ . [ ت ُ ف َ ] (اِ) بمعنی بندوق . در کلام متأخرین است و در کلام متقدمین تفک واقع است . (فرهنگ رشیدی ). بندوق و مرکب است از تُف مبدل تپ به بای فارسی که مخفف
ازاربندلغتنامه دهخداازاربند. [ اِ ب َ] (اِ مرکب ) همیان . (منتهی الارب ). || بندشلوار. آنچه که شلوار و تنبان به آن بندند. (آنندراج ). تُکّه . بندِ ازار. شلواربند. بند تنبان : دست ا
پایداملغتنامه دهخداپایدام . (اِ مرکب ) پادام . تَله . دام . حباله . (ملخص اللغات حسن خطیب ). داحول . مصلی . (السامی فی الاسامی ). مِصلاة. کُفَّه : نوعی است از دام که پای جانوران ر