تسقیدلغتنامه دهخداتسقید. [ ت َ] (ع مص ) لاغر گردانیدن اسب را بعد فربه کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تحمیر (متن اللغة). تضمیر. (اقرب الموارد) (المنجد).
ترقیدلغتنامه دهخداترقید. [ ت َ ] (ع مص ) تخم بر زیر مرغ گذاشتن برای بدست آوردن جوجه . (از اقرب الموارد) (از المنجد). || نوعی از رفتار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (ا
ترقیدنلغتنامه دهخداترقیدن . [ ت َ رَ دَ ] (مص ) شکافته شدن و ترکیدن . (ناظم الاطباء). شکافته شدن و ترکیدن ،و این مبدل ترکیدن است . (غیاث اللغات ) (آنندراج ).
تسبیدلغتنامه دهخداتسبید. [ ت َ ] (ع مص ) موی ستردن و از بیخ برکندن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). از بیخ برکندن موی چنانکه به پوست بچسبد: سبد شعره ؛ استأصله حتی الز
تسبیدنلغتنامه دهخداتسبیدن . [ ت َ دَ ] (مص ) دارای شکاف و شقاق و بست شدن . (ناظم الاطباء) (از اشتنگاس ) || خفه کردن و خفه شدن . (ناظم الاطباء) (از اشتنگاس ) (از شعوری ). زیاد گرم
تسخیدلغتنامه دهخداتسخید. [ ت َ ] (ع مص ) نم گرفتن اوراق و چفسیدن بعض آن بر بعض . (منتهی الارب )(ناظم الاطباء). نم گرفتن برگهای درخت و نشستن بعض آنها بر بعض دیگر. (از متن اللغة) (
لاغرلغتنامه دهخدالاغر. [ غ َ ] (ص ) مقابل فربه . نزار. باریک . باریک اندام . اَعجف . بات ّ. ابضع. تاک ّ. خجیف . خاسف . خل ّ. رجیع. دانق . رزیح . زک ّ. ساهمة. (شتر...) سودالبطون
ترقیدلغتنامه دهخداترقید. [ ت َ ] (ع مص ) تخم بر زیر مرغ گذاشتن برای بدست آوردن جوجه . (از اقرب الموارد) (از المنجد). || نوعی از رفتار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (ا
ترقیدنلغتنامه دهخداترقیدن . [ ت َ رَ دَ ] (مص ) شکافته شدن و ترکیدن . (ناظم الاطباء). شکافته شدن و ترکیدن ،و این مبدل ترکیدن است . (غیاث اللغات ) (آنندراج ).
تسبیدلغتنامه دهخداتسبید. [ ت َ ] (ع مص ) موی ستردن و از بیخ برکندن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). از بیخ برکندن موی چنانکه به پوست بچسبد: سبد شعره ؛ استأصله حتی الز
تسبیدنلغتنامه دهخداتسبیدن . [ ت َ دَ ] (مص ) دارای شکاف و شقاق و بست شدن . (ناظم الاطباء) (از اشتنگاس ) || خفه کردن و خفه شدن . (ناظم الاطباء) (از اشتنگاس ) (از شعوری ). زیاد گرم