تستیرلغتنامه دهخداتستیر. [ ت َ ] (ع مص ) پردگی کردن . (تاج المصادر بیهقی ). پردگی گردانیدن . (زوزنی ). پردگی کردن دختر را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). پوشیده کردن و پرده بستن
تسطیرلغتنامه دهخداتسطیر. [ ت َ ] (ع مص ) نوشتن . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب )(آنندراج ) (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة) (از المنجد). || فراهم آوردن . (منتهی ا
تسطیرفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. خطکشی کردن؛ سطربندی کردن.۲. نوشتن.۳. سخنهای پریشان و افسانه سر هم کردن.
تحتیرلغتنامه دهخداتحتیر. [ ت َ ] (ع مص )مهمانی بنا کردن . (تاج المصادر بیهقی ). مهمانی خانه ٔ نو دادن . (منتهی الارب ). فراهم ساختن وکیرة. یقال : حتر لنا؛ ای وکر لنا. (اقرب الموا
تختیرلغتنامه دهخداتختیر. [ ت َ ] (ع مص ) تباه کردن شراب ، ذهن کسی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). خراب کردن شراب ، کسی را. (قطر المحیط). تباه کردن شراب ، کسی را و او را به حال
تسایرلغتنامه دهخداتسایر. [ ت َ ی ُ ] (ع مص ) با هم رفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد). || زایل شدن خشم از کسی . (از متن اللغة) (از اقرب
تستریلغتنامه دهخداتستری . [ ت َ ت ُ ] (اِخ ) عبدالرزاق بن احمدبن محمد البقال التستری که مردی با ورع و صالح بود و در رمضان سال 468 هَ . ق . در جوانی درگذشت . (از معجم البلدان ).
مسترلغتنامه دهخدامستر. [ م ُ س َت ْ ت ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از تستیر. پوشنده . (اقرب الموارد). پردگی کننده . (آنندراج ). رجوع به تستیر شود.
مسترلغتنامه دهخدامستر. [ م ُ س َت ْ ت َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از تستیر. پوشیده . (دهار). پوشیده شده . (از غیاث ) (اقرب الموارد). ستیر. مصون . رجوع به تستیر شود : ای گشته چو آفتاب
مسترةلغتنامه دهخدامسترة. [ م ُس َت ْ ت َ رَ ] (ع ص ) تأنیث مستّر. رجوع به مستر و تستیر شود: جاریة مسترة؛ دختر پردگی . (منتهی الارب ).
پردگیلغتنامه دهخداپردگی . [ پ َ دَ / دِ ] (ص نسبی ) هر چیز پوشیده . مستور. محتجب . مُخَدَّر. مخدّره . مُستّره . مستوره . مُقَنَّع. نقابدار : سراپرده کشیده ابر دی ماه چو روی ویس گ