تساورلغتنامه دهخداتساور. [ ت َ وُ ] (ع مص ) ظاهر شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || خود را بلند نمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة) (از اقرب المو
تاسوره جانلغتنامه دهخداتاسوره جان . [ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میان دربند بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان ، در 28هزارگزی باختر کرمانشاه قرار دارد. از راه سرآب خشکه در 2 هزارگزی میان
تاورلغتنامه دهخداتاور. (اِخ ) تور، نام قوم قدیمی است در جوار شبه جزیره ٔ قریم (کریمه ) که منسوب به تورید است . (از قاموس الاعلام ترکی ). قومی به همسایگی سکاها که درقریم امروز مس
تاورلغتنامه دهخداتاور. (اِخ ) فلیکس . خاورشناسی است از مردم چک که در سال 1937 م . ظفرنامه ٔ شامی را تصحیح و طبع کرد. رجوع به کتاب از سعدی تا جامی برون ترجمه ٔ علی اصغرحکمت ص 204
تاورلغتنامه دهخداتاور. [ وَ ] (اِ) بمعنی عرض باشد که در مقابل جوهر است . (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء). || عارضه و سانحه . (ناظم الاطباء).
تاورسیوملغتنامه دهخداتاورسیوم . [ رِ ] (اِخ ) در خطه ٔ قدیم «مسیا» قصبه ای است که موطن امپراتور ژوستین بود. (از قاموس الاعلام ترکی ).
متساورلغتنامه دهخدامتساور. [ م ُ ت َ وِ ] (ع ص ) کسی که می نمایاند خود را. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) || ظاهر و هویدا شده . (ناظم الاطباء). ظاهر شونده . خود را بلند نماینده
تاسوره جانلغتنامه دهخداتاسوره جان . [ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میان دربند بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان ، در 28هزارگزی باختر کرمانشاه قرار دارد. از راه سرآب خشکه در 2 هزارگزی میان
تاورلغتنامه دهخداتاور. (اِخ ) تور، نام قوم قدیمی است در جوار شبه جزیره ٔ قریم (کریمه ) که منسوب به تورید است . (از قاموس الاعلام ترکی ). قومی به همسایگی سکاها که درقریم امروز مس
تاورلغتنامه دهخداتاور. (اِخ ) فلیکس . خاورشناسی است از مردم چک که در سال 1937 م . ظفرنامه ٔ شامی را تصحیح و طبع کرد. رجوع به کتاب از سعدی تا جامی برون ترجمه ٔ علی اصغرحکمت ص 204
تاورلغتنامه دهخداتاور. [ وَ ] (اِ) بمعنی عرض باشد که در مقابل جوهر است . (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء). || عارضه و سانحه . (ناظم الاطباء).