تزلفلغتنامه دهخداتزلف . [ ت َ زَل ْ ل ُ ] (ع مص ) فراپیش شدن . (تاج المصادر بیهقی ). پیش درآمدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تقدم . (اقرب الموارد) (متن اللغة) (ال
تخلف افتادنلغتنامه دهخداتخلف افتادن .[ ت َ خ َل ْ ل ُ اُ دَ ] (مص مرکب ) خلاف وعده و عهد واقع شدن امری . در این بیت ، خطا بودن ، تفسیر بخطا کردن ،تعبیر نادرست و مانند آنها معنی میدهد :
تخلف کردنلغتنامه دهخداتخلف کردن . [ ت َ خ َل ْ ل ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خلاف کردن . بازپس ایستادن از وعده و عهد و امری : بر چهره ٔ ما خاک در دوست گواه است کز طاعت میخانه نکردیم تخلف .
تخلفلغتنامه دهخداتخلف . [ ت َ خ َل ْ ل ُ ] (ع مص ) واپس ایستادن . (زوزنی ) (از تاج المصادر بیهقی ). بازایستادن . (زوزنی ). سپس ماندن از چیزی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). درع
تدلفلغتنامه دهخداتدلف . [ ت َ دَل ْ ل ُ ] (ع مص ) رفتن و نزدیک شدن . (منتهی الارب ) (ازآنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد).
تزحلفلغتنامه دهخداتزحلف . [ ت َ زَ ل ُ ] (ع مص ) غلطیدن و دور شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد). رجوع به تزحلق شود.
متزلفلغتنامه دهخدامتزلف . [ م ُ ت َ زَل ْ ل ِ ] (ع ص ) پیش درآینده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). کسی که پیش می آید و سبقت می گیرد و جلو می رود. (ناظم الاطباء). || متفرق شونده .
تخلف افتادنلغتنامه دهخداتخلف افتادن .[ ت َ خ َل ْ ل ُ اُ دَ ] (مص مرکب ) خلاف وعده و عهد واقع شدن امری . در این بیت ، خطا بودن ، تفسیر بخطا کردن ،تعبیر نادرست و مانند آنها معنی میدهد :
تخلف کردنلغتنامه دهخداتخلف کردن . [ ت َ خ َل ْ ل ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خلاف کردن . بازپس ایستادن از وعده و عهد و امری : بر چهره ٔ ما خاک در دوست گواه است کز طاعت میخانه نکردیم تخلف .
تخلفلغتنامه دهخداتخلف . [ ت َ خ َل ْ ل ُ ] (ع مص ) واپس ایستادن . (زوزنی ) (از تاج المصادر بیهقی ). بازایستادن . (زوزنی ). سپس ماندن از چیزی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). درع
تدلفلغتنامه دهخداتدلف . [ ت َ دَل ْ ل ُ ] (ع مص ) رفتن و نزدیک شدن . (منتهی الارب ) (ازآنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد).