تزرزرلغتنامه دهخداتزرزر. [ ت َ زَ زُ ] (ع مص ) جنبیدن و متحرک شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تحرک . (متن اللغة) (المنجد) (اقرب الموارد).
تزررلغتنامه دهخداتزرر. [ ت َ زَرْ رُ ] (ع مص ) گویک بستن پیراهن . (ناظم الاطباء) (از المنجد) (از ذیل اقرب الموارد). || (مص )استوار کردن گویک پیراهن را. (ذیل اقرب الموارد).
تارارلغتنامه دهخداتارار. (اِخ ) مرکز بخشی است در ایالت رُن که در شهرستان ویل فرانش واقع است و 10142 تن سکنه دارد. تجارت غلات ، دارای کارخانه های مهم نساجی و کلاه سازی . قاموس الا
تارزنلغتنامه دهخداتارزن . [ زَ ] (نف مرکب ) نوازنده ٔ تار. نوازنده ٔ یکی از آلات موسیقی . رجوع به تار شود.
تزررلغتنامه دهخداتزرر. [ ت َ زَرْ رُ ] (ع مص ) گویک بستن پیراهن . (ناظم الاطباء) (از المنجد) (از ذیل اقرب الموارد). || (مص )استوار کردن گویک پیراهن را. (ذیل اقرب الموارد).
متزررلغتنامه دهخدامتزرر. [ م ُ ت َ زَرْ رِ ] (ع ص ) جامه ای که دارای دکمه ها باشد و با آن دکمه ها آن جامه را محکم بندند. (ناظم الاطباء). و رجوع به تزرر شود.
زولالغتنامه دهخدازولا. [ زُ ] (اِخ ) امیل (1840 - 1902 م .). رمان نویس و روزنامه نگار فرانسوی و بارزترین نماینده ٔ مکتب «ناتورالیسم » فرانسه بشمار می آید. او فرزند یک مهندس ایتا
تارارلغتنامه دهخداتارار. (اِخ ) مرکز بخشی است در ایالت رُن که در شهرستان ویل فرانش واقع است و 10142 تن سکنه دارد. تجارت غلات ، دارای کارخانه های مهم نساجی و کلاه سازی . قاموس الا