تضامنلغتنامه دهخداتضامن . [ ت َ م ُ ] (ع مص ) در اصطلاح فارسی امروزین ، ضامن یکدیگر شدن . (یادداشت مرحوم دهخدا). تضامن در «شرکت تضامنی » و امثال آن از کلمات مجعول است . در کتب لغ
تضامنفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. کفیل و ضامن یکدیگر شدن.۲. (اسم) (حقوق) نوعی تعهد و شراکت مالی که هریک از اعضا حق دریافت تمامی طلب و مسئولیت پرداخت تمامی بدهی را داشته باشد.
تامن ارنلغتنامه دهخداتامن ارن . [ ن َ اَ رُ ن َ ] (اِخ ) یکی از انهار (بیاه ) در غرب لوهاور. (ماللهند ص 129 س 9).
ترامنلغتنامه دهخداترامن . [ ت ِ م ِ ] (اِخ ) یکی از افراد سیاسی و مشهور آتن در قرن پنجم ق .م . است و در محاصره ٔ آتن بوسیله ٔ اسپارتها وی مأمور مذاکره ٔ صلح شد و سپس در واژگون س
ترامنسلغتنامه دهخداترامنس . [ ت ِ م ِ ن ِ ] (اِخ ) یکی از رجال لاسدمونیها است که مأمور تنظیم صلحنامه ای از طرف لاسدمونیها و متحدین آنان با تیسافرن فرمانده داریوش شاه گردید. رجوع
تزانطلغتنامه دهخداتزانط. [ ت َن ُ ] (ع مص ) انبوهی کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تزاحم قوم . (از اقرب الموارد) (از متن اللغه ).
تزمنتلغتنامه دهخداتزمنت . [ ت ِ م َ ] (اِخ ) قریه ای است از توابع بهنسا در مغرب نیل از صعید. (از معجم البلدان ).
تامن ارنلغتنامه دهخداتامن ارن . [ ن َ اَ رُ ن َ ] (اِخ ) یکی از انهار (بیاه ) در غرب لوهاور. (ماللهند ص 129 س 9).