تزارلغتنامه دهخداتزار. [ت ِ ] (اِخ ) تسار . کلمه ٔ روسی مشتق از سزار لاتینی . عنوان امپراتوران روسیه .
تزارفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهعنوان پادشاهان سابق روسیه که تا انقلاب اکتبر در آن کشور سلطنت میکردند.
تذعرلغتنامه دهخداتذعر. [ ت َ ذَع ْ ع ُ ] (ع مص ) ترسیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد).
تزآرلغتنامه دهخداتزآر. [ ت َ زْ ] (ع مص ) بانگ کردن شیر. (از محیط المحیط) (از اقرب الموارد). غریدن شیر. (ناظم الاطباء).
تزأرلغتنامه دهخداتزأر. [ ت َ زَءْ ءُ ] (ع مص ) بانگ کردن شیر و غریدن . (منتهی الارب ) (از المنجد) (از اقرب الموارد). بانگ کردن و غریدن شتر . (ناظم الاطباء). و رجوع به تزآر شود.
تزارالغتنامه دهخداتزارا. [ ] (اِخ ) شاعر روسی که بسال 1896 م . در موانست متولد شد. وی پایه گذار مکتب دادائیسم بود.
تزاریدلغتنامه دهخداتزارید. [ ت َ ] (ع اِ) چین ها و شکن ها که مشابه بافتن زره باشد. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). غصون الدماغ لان نظمها یشبه نظم زردالجوشن . لکن زردالمقدم اکثر افراداً
تزأرلغتنامه دهخداتزأر. [ ت َ زَءْ ءُ ] (ع مص ) بانگ کردن شیر و غریدن . (منتهی الارب ) (از المنجد) (از اقرب الموارد). بانگ کردن و غریدن شتر . (ناظم الاطباء). و رجوع به تزآر شود.
تزارالغتنامه دهخداتزارا. [ ] (اِخ ) شاعر روسی که بسال 1896 م . در موانست متولد شد. وی پایه گذار مکتب دادائیسم بود.