تریکهلغتنامه دهخداتریکه .[ ت َ ک َ ] (ع ص ، اِ) زنی که مانده باشد و کسی او رانخواهد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). زنی که فروگذاشته شود و هیچکس با او زناشویی نکند. (از اقرب المو
ترکهارلغتنامه دهخداترکهار. [ ت ِ ک ِ ] (اِ) تِرکِهارَن . تَرِکهازَن .ظرفی که در آن دوغ را سفت می کنند. (ناظم الاطباء).
تاریکهلغتنامه دهخداتاریکه . [ ک َ ] (اِخ ) ده کوچکی از دهستان جوانرود بخش پاوه ٔ شهرستان سنندج . کوهستانی ، سردسیر است و 44 تن سکنه دارد. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).
تبیکهلغتنامه دهخداتبیکه . [ ت َ ک َ / ک ِ ] (اِ) تبیله . (ناظم الاطباء) (لسان العجم شعوری ج 1 ورق 292 الف ). ابزار نانوایی . (ناظم الاطباء) (لسان العجم شعوری ایضاً) (اشتینگاس ).
ترکلغتنامه دهخداترک . [ ت َ رَ ] (ع مص )در نکاح آوردن زن تریکه را. (منتهی الارب ) (آنندراج )(ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از متن اللغه ).
ناچرانیدهلغتنامه دهخداناچرانیده . [ چ َ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) که چرانیده نشده است . مقابل چرانیده . رجوع به چرانده و چرانیده شود: تریکة؛ مرغزاری که ناچرانیده مانده باشد. (منتهی الار
ترکلغتنامه دهخداترک . [ ت َ ] (ع اِ) ج ِ تَرکة. (منتهی الارب ). واحد ترکه . (از متن اللغة). تخمهای شترمرغ که جوجه از آنها درآید و در بیابان ترک شود. (از متن اللغة). و رجوع به ت