تریونلغتنامه دهخداتریون . [ ] (اِ) به یونانی دفلی است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به دفلی و خرزهره شود.
تاریوندلغتنامه دهخداتاریوند. [ وَ ] (اِخ ) دهی از بخش سومار شهرستان قصرشیرین است که در 6هزارگزی جنوب باختری سومار و دوهزارگزی مرز ایران و عراق ، کنار رودخانه ٔ کنگیر واقع است . دشت
تراونکورلغتنامه دهخداتراونکور.[ تْرا / ت ِ وَن ْ ] (اِخ ) نام امارتی است در جنوب هندوستان . (فرهنگ نظام ). رجوع به تراوانکر کشن شود.
ترخونلغتنامه دهخداترخون . [ ت َ ] (اِ) مردم خونی و تونی و بیباک و دزد و اوباش را گویند. (برهان ) (از انجمن آرا) (از آنندراج )(از فرهنگ رشیدی ) (از فرهنگ جهانگیری ) : تو ترخان و ت
تردونلغتنامه دهخداتردون . [ ت ِ رِ دُن ْ ] (اِخ ) شهری در کلده ٔ قدیم که بر مصب غربی رود فرات و در حوالی بصره قرار داشت ، و بضبط یونانی تیری دوتیس آمده . (از قاموس الاعلام ترکی )
ترکونهلغتنامه دهخداترکونه . [ت َ ر رَ ن ِ ] (اِخ ) رجوع به تاراگون و طرکونه و نخبةالدهر دمشقی ص 245 شود.
کلان ددلغتنامه دهخداکلان دد. [ ک َ دَ ] (اِ مرکب ) مرحوم دهخدا در یادداشتی این کلمه را به «مگاتریوم » از حیوانات پستاندار دوران چهارم معرفةالارضی داده اند. سنگواره ٔ این حیوان در ا
تاریوندلغتنامه دهخداتاریوند. [ وَ ] (اِخ ) دهی از بخش سومار شهرستان قصرشیرین است که در 6هزارگزی جنوب باختری سومار و دوهزارگزی مرز ایران و عراق ، کنار رودخانه ٔ کنگیر واقع است . دشت
تراونکورلغتنامه دهخداتراونکور.[ تْرا / ت ِ وَن ْ ] (اِخ ) نام امارتی است در جنوب هندوستان . (فرهنگ نظام ). رجوع به تراوانکر کشن شود.