تریولغتنامه دهخداتریو. [ ت َ ] (اِ) با واو مجهول پارچه و جامه ٔ سفید باریک را گویند. (برهان ) (انجمن آرا) (از آنندراج ). پارچه و جامه ٔ سبک نازک . (ناظم الاطباء).
تریوفرهنگ انتشارات معین(تِ) [ فر. ] (اِ.) 1 - قطعه ای که برای سه ساز یا سه نوازنده ساخته شده باشد. 2 - آواز سه نفری .
تریولتلغتنامه دهخداتریولت . [ ت ِ ی ُ ] (اِخ ) والی پاراپامیز که اسکندر او را معزول کرد. و کنت کورث گوید که اسکندر این والی خارجی را از جهت تعدیاتی که کرده بود کشت . و رجوع به ایر
تریونلغتنامه دهخداتریون . [ ] (اِ) به یونانی دفلی است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به دفلی و خرزهره شود.
تریوهلغتنامه دهخداتریوه . [ ت َ وِ ] (اِ) راهی بود بر شبه پشته . (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 482). راه پشته پشته ٔ ناهموار پست و بلند را گویند. (برهان ) (از ناظم الاطباء). راه پشته پ
تریولتلغتنامه دهخداتریولت . [ ت ِ ی ُ ] (اِخ ) والی پاراپامیز که اسکندر او را معزول کرد. و کنت کورث گوید که اسکندر این والی خارجی را از جهت تعدیاتی که کرده بود کشت . و رجوع به ایر
تریونلغتنامه دهخداتریون . [ ] (اِ) به یونانی دفلی است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به دفلی و خرزهره شود.
تریوهلغتنامه دهخداتریوه . [ ت َ وِ ] (اِ) راهی بود بر شبه پشته . (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 482). راه پشته پشته ٔ ناهموار پست و بلند را گویند. (برهان ) (از ناظم الاطباء). راه پشته پ