تریاسهفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهدورۀ اول از دوران دوم زمینشناسی که زمین آبوهوای گرم داشته و حشرات بسیار و نخستین نوع پستانداران در آن وجود داشتهاند.
تراسةلغتنامه دهخداتراسة. [ ت ِ س َ ] (ع اِ) سپرسازی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد).
تریاقةلغتنامه دهخداتریاقة. [ ت ِرْ ق َ ] (ع اِ) می . (منتهی الارب ). شراب و می . (ناظم الاطباء). و رجوع به تریاق شود.
چینلغتنامه دهخداچین . (اِ) شکن و بهم کشیدگی و ترنجیدگی در پوست روی یا پارچه یا چرم و امثال آنها. آژنگ . (از فرهنگ اسدی نخجوانی ). شکنج . (برهان ) (آنندراج ). یرا. (ملحقات برهان
چاچلغتنامه دهخداچاچ . (اِخ ) نام شهری از ترکستان نزدیک تاشکند مرکز جمهوری ازبکستان . مؤلف حدود العالم آرد: ناحیتی است بزرگ و آبادان و مردمانی غازی پیشه و جنگ گر و توانگر و بسی
چوبلغتنامه دهخداچوب . (اِ) ماده پوشیده از پوست ، تشکیل دهنده ٔ درخت اعم از ساقه و ریشه و شاخه ٔ آن . ماده ای سخت که ریشه وساقه و تنه و شاخه ٔ درخت را تشکیل میدهد. (از ناظم الاط
رالغتنامه دهخدارا. (ح ) در زبان فارسی آن را «علامت مفعول صریح » دانسته اند. در نهج الادب چنین آمده است : «برای معانی گوناگون آید اول «را»ی علامت مفعول که برای اظهار مفعولیت ما
یلغتنامه دهخدای . (پسوند) در قدیم به آخر فعل ملحق می گردید و در معانی زیر به کار می رفت : 1- برای استمرار، این یاء بجای «می » یا «همی » به آخر فعل ماضی ساده یا مطلق پیوندد و