ترقیدنلغتنامه دهخداترقیدن . [ ت َ رَ دَ ] (مص ) شکافته شدن و ترکیدن . (ناظم الاطباء). شکافته شدن و ترکیدن ،و این مبدل ترکیدن است . (غیاث اللغات ) (آنندراج ).
ترکیدنلغتنامه دهخداترکیدن . [ ت َ رَ دَ ] (مص ) کفیدن . (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ). شکاف و ترک وارد آمدن و شکافته شدن . (ناظم الاطباء). کفتن . ترک برداشتن . شکاف برداشتن . منشق شدن : تو گفتی همی آسمان بترکدز خورشید خون بر هوا برچکد. فردوس
طرقیدنلغتنامه دهخداطرقیدن . [ طَ رَ دَ ] (مص ) ترکیدن : خدای عز و جل به عظمت خویش امر خویش بر کوه افکند و از هیبت خدای عز و جل بطرقید و شش پاره شد و از زمین به زمین حجاز افتاد. (ترجمه ٔ طبری بلعمی ). جرجیس برفت و آهنگ آن بتخانه کرد، پس چون درآمد آنهمه بتان را گفت همه در
ترکیدنلغتنامه دهخداترکیدن . [ ت َ رَ دَ ] (مص ) کفیدن . (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ). شکاف و ترک وارد آمدن و شکافته شدن . (ناظم الاطباء). کفتن . ترک برداشتن . شکاف برداشتن . منشق شدن : تو گفتی همی آسمان بترکدز خورشید خون بر هوا برچکد. فردوس
ترکیدنblowout 2واژههای مصوب فرهنگستانازهمگسیختگی ناگهانی بدنۀ تایر که به از دست رفتن یکبارۀ فشار هوا و خالی شدن باد آن منجر میشود
ترکیدنلغتنامه دهخداترکیدن . [ ت َ رَ دَ ] (مص ) کفیدن . (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ). شکاف و ترک وارد آمدن و شکافته شدن . (ناظم الاطباء). کفتن . ترک برداشتن . شکاف برداشتن . منشق شدن : تو گفتی همی آسمان بترکدز خورشید خون بر هوا برچکد. فردوس
ترکیدنblowout 2واژههای مصوب فرهنگستانازهمگسیختگی ناگهانی بدنۀ تایر که به از دست رفتن یکبارۀ فشار هوا و خالی شدن باد آن منجر میشود