ترورلغتنامه دهخداترور. [ ت ِ رُ، رْ ] (فرانسوی ، اِ) مأخوذ از فرانسه و بمعنی قتل سیاسی بوسیله ٔ اسلحه در فارسی متداول شده است . تازیان معاصر اِهراق را بجای ترور بکار برند و این
ترورلغتنامه دهخداترور. [ ت ُ ] (ع مص ) بریده شدن و بریدن چیزی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). لازم است و متعدی . (آنندراج ). || دور افتادن از شهر خویش . || بیرون افتادن استخوان .
طرورلغتنامه دهخداطرور. [ طُ ] (ع مص ) روشن شدن . (منتهی الارب ). || رُستن نبات . || دمیدن سبلت . (تاج المصادر بیهقی ). || تیز کردن سنان . (منتخب اللغات ) (اقرب الموارد). || (اِ)
ترور کردنلغتنامه دهخداترور کردن . [ ت ِ رُرْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) قتل سیاسی با اسلحه . و رجوع به ترور شود.
ترور کردنلغتنامه دهخداترور کردن . [ ت ِ رُرْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) قتل سیاسی با اسلحه . و رجوع به ترور شود.
terrorizingدیکشنری انگلیسی به فارسیترور کردن، ترساندن، ارعابگری کردن، با تهدید و ارعاب کاری انجام دادن، با تهدید و ارعاب حکومت کردن