ترهلالغتنامه دهخداترهلا. [ ت َ هََ ] (اِ) ترهلان . طُبّاق . طُبّاقَه . قونیزا. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). و رجوع به طباق و طباقه و ترهلان شود.
ترپهلالغتنامه دهخداترپهلا. [ ت ِ پ َ ] (هندی ، اِ) لفظی است هندی که معرب او اطریفل است و آن عبارت از ترکیب هلیله و آمله است . (الفاظ الادویه ). رجوع به اطریفل شود.
تراآلاییtransfectionواژههای مصوب فرهنگستانوارد کردن قطعات دِنای خارجی به درون یاختههای حیوانی برای مطالعۀ بیان ژن
ترالییلغتنامه دهخداترالیی . [ ] (اِخ ) الکساندرنام ، طبیب معروفی است از شهر ترالی . (از قاموس الاعلام ترکی ). رجوع به ترالی شود.
ترالیلغتنامه دهخداترالی . [ تْرا / ت ِ ] (اِخ ) یکی از شهرهای ناحیه ٔ قدیمی لیدیا از آناطولی است که در حوالی رودخانه ٔ میاندر (مندرس ) قرار دارد و اکنون بنام سلطان حصاری معروف است . (از قاموس الاعلام ترکی ). رجوع به ترال شود.
ترهلانلغتنامه دهخداترهلان . [ ت َ هََ ] (اِ) قونیزه . قونیزا. طُبّاق .(یادداشت بخط مرحوم دهخدا). این نامی است که مردم بربر به گیاهی اطلاق کنند که به یونانی قونیزه گویند. (از لکلرک ج 1 ص 310). ترهلان و ترهلا اسم بربری گیاهی است
طرهاماللغتنامه دهخداطرهامال . [ طَ ] (معرب ، اِ) غافث است . (فهرست مخزن الادویة). ظاهراً این کلمه مصحف ترهلان یا ترهلا باشد که درزبان بربر آن را بر غافث یا طباق اطلاق کنند. رجوع به مفردات ابن البیطار ذیل طباق و ترجمه ٔ لکلرک شود.
ترهلانلغتنامه دهخداترهلان . [ ت َ هََ ] (اِ) قونیزه . قونیزا. طُبّاق .(یادداشت بخط مرحوم دهخدا). این نامی است که مردم بربر به گیاهی اطلاق کنند که به یونانی قونیزه گویند. (از لکلرک ج 1 ص 310). ترهلان و ترهلا اسم بربری گیاهی است