ترندلغتنامه دهخداترند. [ ت َ رَ ] (اِ) مرغکی است کوچک و کم پرواز و متحرک و خواننده که او را در عربی صعوه خوانند.(برهان ) (از ناظم الاطباء) (از انجمن آراء) (از آنندراج ). ترندک ن
ترندلغتنامه دهخداترند. [ ت ِ رَ ] (اِخ )دهی از بخش سرباز است که در شهرستان ایرانشهر و 30 هزارگزی خاور سرباز، بر کنار راه مالرو سرباز به آبشار قرار دارد. کوهستانی و گرمسیر است و
ترند جملغتنامه دهخداترندجم . [ ت ْ رُ ج ِ ] (اِخ ) شهر و بندری در نروژ است که بر کنار اقیانوس اطلس قرار دارد و در قدیم نیداروس نام داشته و 56700 تن سکنه دارد. شهری است صنعتی و دارا
ترندرلغتنامه دهخداترندر. [ ت َ رَ دَ ] (اِ) بمعنی ترند است که صعوه باشد. (متمم برهان ). صعوه را گویند. (آنندراج ). یکنوع گنجشکی که کله اش سرخ است . (ناظم الاطباء). رجوع به ترند و
ترندکلغتنامه دهخداترندک . [ ت َ رَ / ت ِ رَ / رِ دَ ] (اِ) مرغی است که آنرا در ماوراءالنهر دختر صوفی گویند و عربان صعوه خوانند. (برهان ) (آنندراج ). همان ترترک . (شرفنامه ٔ منیری
تبندلغتنامه دهخداتبند. [ ت َ ب َ ] (اِ) مکر و حیله . (فرهنگ جهانگیری ) (برهان ) (لسان العجم شعوری ج 1 ورق 274 ب ). تَرب . (شرفنامه ٔ منیری ). فریب و حیله و مکر. (ناظم الاطباء).
ترندرلغتنامه دهخداترندر. [ ت َ رَ دَ ] (اِ) بمعنی ترند است که صعوه باشد. (متمم برهان ). صعوه را گویند. (آنندراج ). یکنوع گنجشکی که کله اش سرخ است . (ناظم الاطباء). رجوع به ترند و
ترندکلغتنامه دهخداترندک . [ ت َ رَ / ت ِ رَ / رِ دَ ] (اِ) مرغی است که آنرا در ماوراءالنهر دختر صوفی گویند و عربان صعوه خوانند. (برهان ) (آنندراج ). همان ترترک . (شرفنامه ٔ منیری
ترند جملغتنامه دهخداترندجم . [ ت ْ رُ ج ِ ] (اِخ ) شهر و بندری در نروژ است که بر کنار اقیانوس اطلس قرار دارد و در قدیم نیداروس نام داشته و 56700 تن سکنه دارد. شهری است صنعتی و دارا