ترمنشتلغتنامه دهخداترمنشت . [ ت َ م َ ن ِ ] (اِمص ) بدکرداری را گویند. (برهان ) (آنندراج ). بدی و بدکرداری . (ناظم الاطباء). دکتر معین در حاشیه ٔ برهان آرد: در پازند ترمنیشن برابر
ترمنشلغتنامه دهخداترمنش . [ ت َ م َ ن ِ ] (اِمص ) ترمنشت . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). و رجوع به ترمنشت شود.
ترمنتیلغتنامه دهخداترمنتی . [ ] (اِخ ) جعفربن یحیی بن جعفر المخزومی المصری ظهیرالدین الترمنتی الشافعی که بسال 682 هَ . ق . درگذشت . او راست : شرح الوسایل للغزالی فی الفروع . (از ا
ترانتنلغتنامه دهخداترانتن . [ تْرا / ت ِ ت َ ] (اِخ ) ترِنْتینو. یکی از ولایات شمالی ایتالیاست که در سال 1919 م . از امپراطوری اتریش جدا گردید و 394700 تن سکنه دارد.
ترانستامارلغتنامه دهخداترانستامار. [ تْرا / ت ِ ] (اِخ ) هانری دو. رجوع به هانری دوم پادشاه کاستیل شود.
ترمنشلغتنامه دهخداترمنش . [ ت َ م َ ن ِ ] (اِمص ) ترمنشت . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). و رجوع به ترمنشت شود.
ترومتیلغتنامه دهخداترومتی . [ ت َ رُ م َ ] (اِ مص ) ترمنشت . مقابل آرمتی . بادسری و خیره سری و ناسازگاری و برتنی و سرکشی . رجوع به ترمنشت و فرهنگ ایران باستان ص 83 شود.
بدکنشلغتنامه دهخدابدکنش . [ ب َ ک ُ ن ِ ] (ص مرکب ) بدکردار. ترمنشت . بدفعل . بدعمل . بدکنشت . (ناظم الاطباء).
بدیلغتنامه دهخدابدی . [ ب َ ] (حامص ) ضد نیکی . (آنندراج ). نقیض نیکی . ترمنشت . (از ناظم الاطباء). شر. (زمخشری ). سوء. سیئه . (ترجمان القرآن جرجانی ترتیب عادل بن علی ). شرة. (
ترلغتنامه دهخداتر. [ ت َ ] (ص ) نقیض خشک باشد. (برهان ). آب رسیده . (فرهنگ رشیدی ). ضد خشک . (انجمن آرا). آبدار. (آنندراج ). چیزی که دارای بلّت باشد. مقابل خشک . نمدار و مرطوب