ترمعلغتنامه دهخداترمع. [ ت َ رَم ْ م ُ ](ع مص ) جنبیدن یا تهدید کردن از خشم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). جنبیدن یا لرزیدن از خشم . (از اقرب الموارد) (از المنجد).
ترمالغتنامه دهخداترما. [ ت َ رَ ] (ع ) این کلمه را همیشه مرکب با «لا» استعمال کرده «لاترما» گویندیعنی لاسیما. (ناظم الاطباء). و رجوع به لاترما شود.
ترمالغتنامه دهخداترما. [ ت ِ ] (ع اِ) شالة ترما و بقچه ٔ ترما، شال کشمیر. (دزی ج 1 ص 146) رجوع به ترمه شود.
تمرعلغتنامه دهخداتمرع . [ ت َ م َرْ رُ ] (ع مص ) شتافتن . || یا چراگاه جستن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || جنبیدن بینی از خشم . (منتهی الارب )
مترمعلغتنامه دهخدامترمع. [ م ُ ت َ رَم ْ م ِ ] (ع ص ) جنبنده یا تهدیدکننده از خشم . (آنندراج ). مضطرب شده از خشم . (ناظم الاطباء). || آلوده ٔ در پیخال خویش . (ناظم الاطباء) (از م