ترمز

tormoz

معنی

آلتی در اتومبیل، دوچرخه، موتورسیکلت، و بعضی ماشین‌های دیگر که با فشار دادن آن حرکت ماشین را کند می‌کنند و یا آن را از حرکت بازمی‌دارند.

مترادف

۱. مهار
۲. آلت بازدارنده
۳. سد، مانع

دیکشنری

brake

جست‌وجوی دقیق

ترمز

لغت‌نامه دهخدا

ترمز. [ ت ُ م ُ ] (روسی ، اِ) آلتی است در ماشین که هر وقت بخواهند با آن ماشین را نگه میدارند گویا لفظ مذکور ماخوذ از زبان روسی است . (فرهنگ نظام ). مأخوذ از رو

ترمز

لغت‌نامه دهخدا

ترمز.[ ت َ رَ م ْ م ُ ] (ع مص ) اضطراب کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد). || جنبیدن . (تاج المصادر بیهقی ). یقال ترم

ترمز

دیکشنری فارسی به عربی

صندل خشبي , کابح

ترمز

فرهنگ مترادف و متضاد

۱. مهار ۲. آلت بازدارنده ۳. سد، مانع

ترمز

دیکشنری فارسی به انگلیسی

brake

جست‌وجوی هم‌آوا

ترمذ

لغت‌نامه دهخدا

ترمذ. [ ت ِ م ِ ] (اِخ ) ترمذ. شهری است به خراسان . (منتهی الارب ). نام شهری که سادات آنجا بالاتفاق صحیح النسبند. (شرفنامه ٔ منیری ). صاحب حدود العالم آرد: ترمذ

ترمض

لغت‌نامه دهخدا

ترمض . [ ت َ رَم ْ م ُ ] (ع مص ) شوریدن دل . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد). || آهو گرفتن در گرما. (تاج المصادر بیهقی ).