ترمالغتنامه دهخداترما. [ ت َ رَ ] (ع ) این کلمه را همیشه مرکب با «لا» استعمال کرده «لاترما» گویندیعنی لاسیما. (ناظم الاطباء). و رجوع به لاترما شود.
ترمالغتنامه دهخداترما. [ ت ِ ] (ع اِ) شالة ترما و بقچه ٔ ترما، شال کشمیر. (دزی ج 1 ص 146) رجوع به ترمه شود.
ترمعلغتنامه دهخداترمع. [ ت َ رَم ْ م ُ ](ع مص ) جنبیدن یا تهدید کردن از خشم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). جنبیدن یا لرزیدن از خشم . (از اقرب الموارد) (از المنجد).
ترماءلغتنامه دهخداترماء. [ ت َ ] (ع مص ) تیر انداختن کسی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تیر انداختن یکی دیگری را. (اقرب الموارد).
ترماتودلغتنامه دهخداترماتود. [ رِ ] (فرانسوی ، اِ) رماتودها نوعی کرم باشند که بشکل انگل در بدن حیوانات ذی فقار زندگی می کنند و از تیره ٔ متازوئرها می باشند. و رجوع به جانورشناسی دک
ترمانلغتنامه دهخداترمان . [ ت ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان تراکمه که در بخش کنگان شهرستان بوشهر و 117 هزارگزی شمال راه فرعی لار به گله دار قرار دارد. جلگه و گرمسیر است و 117 تن س
ترمانیدنلغتنامه دهخداترمانیدن . [ ت َ دَ ] (مص مرکب ) افکندن فرمودن و افکندن کنانیدن . (ناظم الاطباء).
ترماییقلغتنامه دهخداترماییق . [ ت ِ ] (اِخ ) تلفظ ترکی ترمائیک . رجوع به قاموس الاعلام ترکی و ترمائیک شود.
ترماءلغتنامه دهخداترماء. [ ت َ ] (ع مص ) تیر انداختن کسی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تیر انداختن یکی دیگری را. (اقرب الموارد).
ترماتودلغتنامه دهخداترماتود. [ رِ ] (فرانسوی ، اِ) رماتودها نوعی کرم باشند که بشکل انگل در بدن حیوانات ذی فقار زندگی می کنند و از تیره ٔ متازوئرها می باشند. و رجوع به جانورشناسی دک
ترمانلغتنامه دهخداترمان . [ ت ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان تراکمه که در بخش کنگان شهرستان بوشهر و 117 هزارگزی شمال راه فرعی لار به گله دار قرار دارد. جلگه و گرمسیر است و 117 تن س
ترمانیدنلغتنامه دهخداترمانیدن . [ ت َ دَ ] (مص مرکب ) افکندن فرمودن و افکندن کنانیدن . (ناظم الاطباء).
ترماییقلغتنامه دهخداترماییق . [ ت ِ ] (اِخ ) تلفظ ترکی ترمائیک . رجوع به قاموس الاعلام ترکی و ترمائیک شود.