ترلاللغتنامه دهخداترلال . [ ت ِ ] (اِخ ) بلوکی است که بر جانب جنوب شهر کشمیر افتاده و اصل آن تین لال بوده زیرا که از قیمت سه لعل آنجا آباد شده و بلغت کشمیری تین ، سه را گویند و ل
ترشالهلغتنامه دهخداترشاله . [ ت ُ/ ت ُ رُ ل َ / ل ِ ] (اِ مرکب ) زردآلویی که هسته ٔ آنرا بیرون آورده خشک کرده باشند. (فرهنگ نظام ). برگه ٔ زردآلو، از جنس بد و نامرغوب که کمی مزه ٔ
ترالییلغتنامه دهخداترالیی . [ ] (اِخ ) الکساندرنام ، طبیب معروفی است از شهر ترالی . (از قاموس الاعلام ترکی ). رجوع به ترالی شود.
تراللغتنامه دهخداترال . [ تْرا / ت ِ ] (اِخ ) از شهرهای لیدی است . رجوع به ایران باستان ج 2 ص 1007، 1102، 1262 و ج 3 ص 2325 و ترالی شود.
ترالهلغتنامه دهخداتراله . [ تْرا / ت ِ رال ْ ل ِ ] (اِخ ) (جرعه نوشیدن ) یکی ازشهرهای بن یامین است که در میانه ٔ یرفئیل و صیلع واقع میباشد. (صحیفه ٔ یوشع 18:27) (قاموس کتاب مقدس
ترشالهلغتنامه دهخداترشاله . [ ت ُ/ ت ُ رُ ل َ / ل ِ ] (اِ مرکب ) زردآلویی که هسته ٔ آنرا بیرون آورده خشک کرده باشند. (فرهنگ نظام ). برگه ٔ زردآلو، از جنس بد و نامرغوب که کمی مزه ٔ
ترالییلغتنامه دهخداترالیی . [ ] (اِخ ) الکساندرنام ، طبیب معروفی است از شهر ترالی . (از قاموس الاعلام ترکی ). رجوع به ترالی شود.
تراللغتنامه دهخداترال . [ تْرا / ت ِ ] (اِخ ) از شهرهای لیدی است . رجوع به ایران باستان ج 2 ص 1007، 1102، 1262 و ج 3 ص 2325 و ترالی شود.