ترقهلغتنامه دهخداترقه . [ ت َرَق ْ ق َ / ق ِ ] (اِ) کاغذی به چند تای مثلث تاشده در میان آن باروت سیاه و در شکم آن سوراخی و در سوراخ ، فتیله ای بباروت آلوده تعبیه کنند و چون آن ف
ترقهلغتنامه دهخداترقه . [ ت ُ ق َ / ق ِ ] (اِ) طرقه . مرغی است سیاهرنگ . (ناظم الاطباء). و رجوع به ترغه شود.
ترغهلغتنامه دهخداترغه . [ ت َ رَغ ْ غ َ / غ ِ ] (اِ)آتشبازی کوچک است که از زدن بر زمین یا آتش دادن فتیله ٔ آن منفجر شده صدا می کند. وجه تسمیه ٔ صدای ترغ آن است . پس باید با غین
ترغهلغتنامه دهخداترغه . [ ت ُغ َ / غ ِ ] (اِ) پرنده ایست از گنجشک بزرگتر و مثل بلبل آواز میخواند. (فرهنگ نظام ). رجوع به ترقه شود.
ترقهلغتنامه دهخداترقه . [ ت َرَق ْ ق َ / ق ِ ] (اِ) کاغذی به چند تای مثلث تاشده در میان آن باروت سیاه و در شکم آن سوراخی و در سوراخ ، فتیله ای بباروت آلوده تعبیه کنند و چون آن ف