26 فرهنگ

1056 مدخل


ترفند

tarfand

۱. مکر؛ حیله: ◻︎ چون خود نکنی چنان‌که گویی / پند تو بُوَد دروغ و ترفند (ناصرخسرو: ۲۳).
۲. تزویر.
۳. دروغ.
۴. (صفت) [قدیمی] بیهوده: ◻︎ با هنر او همه هنرها یافه / با سخن او همه سخن‌ها ترفند (فرخی: لغت‌نامه: ترفند).

۱. تزویر، چاره، حیله، دروغ، شعبده، فریب، مکر
۲. سخن بیهوده
۳. محال

art, artifice, device, dodge, expediency, expedient, game, gamesmanship, maneuver, manoeuvre, ploy, policy, ruse, scheme, shift, strategy, stunt, subterfuge, tactics, trick, wile