ترغیبلغتنامه دهخداترغیب . [ ت َ ] (ع مص ) راغب گردانیدن و رغبت نمودن . (تاج المصادر بیهقی ). رغبت نمودن . (زوزنی ). خواهانی نمودن . (دهار). راغب کردن کسی را و خواهان گردانیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). در رغبت و خواهش انداختن کسی را. (آنندراج ). برانگیختگی و تحریض و تحر
ترغیبpersuasionواژههای مصوب فرهنگستانتلاش برای تغییر دادن رفتارها یا باورهای یک فرد نسبت به یک موضوع یا مفهوم یا فردی دیگر
ترغیبدرمانیpersuasion therapyواژههای مصوب فرهنگستاننوعی رواندرمانی حمایتی (supportive psychotherapy) که در آن درمانگر میکوشد با توسل به قدرت استدلال و نقادی مراجع، او را متقاعد کند که نگرشها و رفتارهای معیوب خود را اصلاح کند
ترغیبدرمانیpersuasion therapyواژههای مصوب فرهنگستاننوعی رواندرمانی حمایتی (supportive psychotherapy) که در آن درمانگر میکوشد با توسل به قدرت استدلال و نقادی مراجع، او را متقاعد کند که نگرشها و رفتارهای معیوب خود را اصلاح کند
cheerدیکشنری انگلیسی به فارسیتشویق کردن، فریاد و لله افرین، ترغیب، هلهله کردن، دلخوشی دادن، ترغیب کردن، بر انگیختن
مرغبلغتنامه دهخدامرغب . [ م ُ رَغ ْ غ َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از مصدر ترغیب . رجوع به ترغیب در ردیف خود شود. || تشویق شده . ترغیب شده . تحریض گشته .
ترغیبدرمانیpersuasion therapyواژههای مصوب فرهنگستاننوعی رواندرمانی حمایتی (supportive psychotherapy) که در آن درمانگر میکوشد با توسل به قدرت استدلال و نقادی مراجع، او را متقاعد کند که نگرشها و رفتارهای معیوب خود را اصلاح کند