ترعةلغتنامه دهخداترعة. [ ت ُ ع َ ] (اِخ ) دهی است بشام . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). نصر گوید: موضعی است به شام ، بعضی روات بدان منسوبند. (معجم البلدان ).
ترعةلغتنامه دهخداترعة. [ ت ُ ع َ ] (اِخ ) دهی است به صعید اعلی که صبر از آنجا آرند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ترعة عامر. (معجم البلدان ). رجوع به ترعه ٔ عامر شود
ترعةلغتنامه دهخداترعة. [ ت ُ ع َ ] (ع اِ) به سریانی بمعنی در. (از المعرب جوالیقی ). از الفاظ دخیل است . (نشوء اللغة ص 91). در. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
طرءةلغتنامه دهخداطرءة. [ طُ ءَ ] (ع اِ) طُرءَةُالسیل ؛ دفعه ای از سیل . معظم سیل . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
ترعهفرهنگ انتشارات معین(تُ عِ) [ ع .ترعة ] 1 - کانال ، آبراه بزرگ و عمیقی که بین دو دریا برای عبور کشتی ها ساخته شود. 2 - در. 3 - دهانة حوض یا استخر.
ترعهفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. (جغرافیا) نهر بزرگ و عمیق که بین دو دریا ساخته شود که از آن با کشتی عبور کنند؛ تنگه؛ کانال.۲. [قدیمی] در؛ باب.۳. [قدیمی] باغچه.۳. [قدیمی] دهانۀ جوی یا استخر.
ترعه ٔ آتسلغتنامه دهخداترعه ٔ آتس . [ ت ُ ع َ / ع ِ ی ِ ت ُ ] (اِخ ) ترعه ای است که در حدود سال 481 ق .م . بوسیله ٔ خشایارشا بین دریای مغرب و بحر احمر در دامنه ٔ کوه آتس حفر گردید و ا
ترعه ٔ سوئزلغتنامه دهخداترعه ٔ سوئز. [ ت ُ ع َ / ع ِ ی ِ ءِ ] (اِخ ) قناةالسویس . (المنجد). ترعه ای که بحر احمر را به دریای متوسطمتصل میکند و طول آن 168هزار گز است و به سال 1869 م . از
ترعه ٔ عامرلغتنامه دهخداترعه ٔ عامر. [ ت ُ ع َ / ع ِ ی ِ م ِ ] (اِخ ) ترعةُ عامر. جایی است در صعید بالا، بر کنار نیل . در آنجا یک قسم ماهی کوچکی که آن را صرایری نامند بحد فراوان یافت م
ترعهفرهنگ انتشارات معین(تُ عِ) [ ع .ترعة ] 1 - کانال ، آبراه بزرگ و عمیقی که بین دو دریا برای عبور کشتی ها ساخته شود. 2 - در. 3 - دهانة حوض یا استخر.