ترش و شیرینلغتنامه دهخداترش و شیرین . [ ت ُ / ت ُ رُ ش ُ شی ] (ص مرکب ) ترش شیرین . میخوش . مَلَس : و نیشو اندرسردی بیش از همه است و ترش و شیرین او طبع را نرم کند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی
تلخ و ترشلغتنامه دهخداتلخ و ترش . [ ت َ خ ُ ت ُ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) محنت و مشقت دنیا. (انجمن آرا) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) : به تلخ و ترش رضا ده به خوان گیتی برکه نیشتر خوری ار
تنگ و ترشلغتنامه دهخداتنگ و ترش . [ ت َ گ ُ ت ُ رُ ] (ص مرکب ، از اتباع ) ناموزون و کوتاه و تنگ ، در صفت جامه : جامه ای تنگ و ترش ؛ جامه ای تنگ و بی اندام . جامه ای کوتاه و تنگ و نام