ترش شدنلغتنامه دهخداترش شدن . [ ت ُ / ت ُ رُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) ترشیدن . حموضت . مزه ٔ ترش گرفتن . ترش گشتن . || فاسد شدن با گرفتن بوی یا طعم ترش . || خشمگین شدن : کسان که تلخی زه
مقرلغتنامه دهخدامقر. [ م َ ق َ ] (ع مص ) ترش شدن شیر. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). || سخت تلخ شدن . (تاج المصادر بیهقی ). تلخ شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج )
اصمارلغتنامه دهخدااصمار. [ اِ] (ع مص ) اصمار شیر؛ سخت ترش شدن آن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). صاموره شدن شیر، وصاموره لبن بسیار ترش است . (از قطر المحیط). |
اصمقرارلغتنامه دهخدااصمقرار. [ اِ م ِ ] (ع مص ) اصمقرار لبن ؛ سخت ترش شدن شیر.(از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). اصقرار. (قطر المحیط). نیک ترش گردیدن شیر. (ناظم الاطباء). || اصمقرار