ترسولغتنامه دهخداترسو. [ ت َ ] (ص نسبی ) (از: «ترس » + «َو»، ظاهراً علامت کثرت ) جبان و صاحب جبن و کم جرئت . (ناظم الاطباء). پرترس . بسیارترس . در تداول عوام ، بزدل آنکه از هر چیزی کوچک و مختصر ترسد.
ترسولغتنامه دهخداترسو. [ ت ُ ] (اِخ ) دهی در کلارستاق . رجوع به مازندران رابینو بخش انگلیسی ص 108 و ترجمه ٔ وحید ص 146 شود.
ترشولغتنامه دهخداترشو. [ تْرُ / ت ُ رُ ] (اِخ ) لوئی ژول (1815 - 1896 م .). ژنرال فرانسوی که به سال 1870 به ریاست دولت دفاع ملی رسید و چندی در پاریس فرمانروا
ترسولغتنامه دهخداترسو. [ ت َ ] (ص نسبی ) (از: «ترس » + «َو»، ظاهراً علامت کثرت ) جبان و صاحب جبن و کم جرئت . (ناظم الاطباء). پرترس . بسیارترس . در تداول عوام ، بزدل آنکه از هر چیزی کوچک و مختصر ترسد.
ترسولغتنامه دهخداترسو. [ ت ُ ] (اِخ ) دهی در کلارستاق . رجوع به مازندران رابینو بخش انگلیسی ص 108 و ترجمه ٔ وحید ص 146 شود.
ترسودیکشنری فارسی به انگلیسیcaitiff, chicken-hearted, coward, cowardly, fainthearted, fearsome, lily-livered, mouse, mousey, mousy, poltroon, pusillanimous, shy, timid, timorous
ترسولغتنامه دهخداترسو. [ ت َ ] (ص نسبی ) (از: «ترس » + «َو»، ظاهراً علامت کثرت ) جبان و صاحب جبن و کم جرئت . (ناظم الاطباء). پرترس . بسیارترس . در تداول عوام ، بزدل آنکه از هر چیزی کوچک و مختصر ترسد.
ترسولغتنامه دهخداترسو. [ ت ُ ] (اِخ ) دهی در کلارستاق . رجوع به مازندران رابینو بخش انگلیسی ص 108 و ترجمه ٔ وحید ص 146 شود.