ترسللغتنامه دهخداترسل . [ ت َ رَس ْ س ُ ] (ع مص ) به آهستگی خواندن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). آهسته و پیدا خواندن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). به آهستگی سخن
تاسلغةلغتنامه دهخداتاسلغة. [س َ غ َ ] (معرب ، اِ) گلوبولاریا الیپوم . (دزی ج 1 ص 138). رجوع به تاسلغا شود.
تاسلغالغتنامه دهخداتاسلغا. [ س َ ] (معرب ، اِ) عینون . سلیس . کَحلی ̍. کَحلُوان . سنابلای . ماهی زهره . تاسلغه .
تبسللغتنامه دهخداتبسل . [ ت َ ب َس ْ س ُ ](ع مص ) ترشروی شدن از غضب . (از اقرب الموارد). ترشروی گردیدن از خشم یا از شجاعت . (از قطر المحیط) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطب
ترالییلغتنامه دهخداترالیی . [ ] (اِخ ) الکساندرنام ، طبیب معروفی است از شهر ترالی . (از قاموس الاعلام ترکی ). رجوع به ترالی شود.