ترد شدنلغتنامه دهخداترد شدن . [ ت ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) لطیف و نرم شدن ، چنانکه گوشت را در برف یا پیاز و انجیر رنده شده خوابانند تا نرم و ترد شود و از حالت چغری بیرون آید. رجوع به
طرد شدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. مطرود گشتن، رانده شدن ۲. تبعید شدن، نفی بلد شدن ۳. حذف شدن، کنار گذاشته شدن
تر شدن سخنلغتنامه دهخداتر شدن سخن . [ ت َ ش ُ دَ ن ِ س ُ خ َ ] (مص مرکب ) رَطْب اللسان شدن . شیرین و شیوا شدن سخن : آب شوق از چشم سعدی می رود بر دست و خطلاجرم چون شعر می آید سخن تر می
تر شدنلغتنامه دهخداتر شدن . [ ت َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) نمدار شدن . (ناظم الاطباء). مرطوب شدن . خیس گشتن : گذاره شد از خسروی جوشنش بخون تر شد آن شهریاری تنش . دقیقی .اگر آب بودی مگر
ترش شدنلغتنامه دهخداترش شدن . [ ت ُ / ت ُ رُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) ترشیدن . حموضت . مزه ٔ ترش گرفتن . ترش گشتن . || فاسد شدن با گرفتن بوی یا طعم ترش . || خشمگین شدن : کسان که تلخی زه
تند شدنلغتنامه دهخداتند شدن . [ ت ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) به سختی بخشم آمدن .سخت خشمناک شدن . سخنان درشت گفتن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || پرشتاب و سریع شدن ، چون تندشدن باد و آب
نازک شدنلغتنامه دهخدانازک شدن . [ زُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) نازک شدن گوشت ؛ ترد و زودپز شدن آن بعلاج ، مانند در برف و یخ نهادن یا در ماست و امثال آن خوابانیدن آن یا برگ انجیر یا انجیر
رقيقة مقليةدیکشنری عربی به فارسیمجعد شدن , موجدارکردن , حلقه حلقه کردن , چيز خشک وترد , ترد , سيب زميني برشته
crispدیکشنری انگلیسی به فارسیترد، سیب زمینی برشته، چیز خشک و ترد، چیز خشک، موج دار کردن، مجعد شدن، حلقه حلقه کردن، مجعد، پرچین و شکن
پسگرمایشpostheatingواژههای مصوب فرهنگستانگرم کردن قطعات جوشکاریشده بلافاصله پس از جوشکاری برای بازپخت یا تنظیم میزان سرد شدن قطعه بهمنظور جلوگیری از تشکیل ساختار سخت یا ترد