تردید کردنلغتنامه دهخداتردید کردن . [ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) موافقت نکردن و دودله شدن . (ناظم الاطباء).
تردید کردندیکشنری فارسی به انگلیسیbalk, boggle, drench, halt, hesitate, oscillate, pause, pussyfoot, shilly-shally, waver
تجدید کردنلغتنامه دهخداتجدید کردن . [ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تازه کردن . نو کردن . رجوع بتجدید و دیگر ترکیب های آن شود.
ترید کردنلغتنامه دهخداترید کردن . [ ت َ / ت ُ ک َ دَ] (مص مرکب ) اشکنه کردن . شکستن نان را در طعام . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به ترید و تریت شود.
گمان کردنلغتنامه دهخداگمان کردن . [ گ ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) شک کردن . تردید کردن : در هستی خدای گروهی گمان کنندوندر سخاوت تو نکرده ست کس گمان . فرخی . || پنداشتن . تصور کردن . صورت ب
شک کردنلغتنامه دهخداشک کردن . [ ش َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) به شک افتادن . تردید کردن . خلاف یقین کردن . ارتیاب . مراء. ممارات . مریه . امتراء. بیقره . (از یادداشت مؤلف ) : هیچ شک می
توقف کردنلغتنامه دهخداتوقف کردن . [ ت َ وَق ْ ق ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) توقف نمودن . ایستادن و ایست کردن و فنودن و تردید کردن . (ناظم الاطباء). درنگ کردن . صبر و تحمل کردن . تأخیر و د