تردستلغتنامه دهخداتردست . [ ت َ دَ ] (ص مرکب ) مردم جلد وچست و چابک را گویند. (برهان ). چست و چابک . (فرهنگ رشیدی ). کنایه از چست و چالاک و چابک بود. (انجمن آرا). جَلد و چابک و چ
تردستانلغتنامه دهخداتردستان . [ ت َ دَ ] (ص مرکب ) خوش آهنگ . خوش نغمه : گل سر پستان بنموده در آن بستان چیست این نواهای خوش بلبل تردستان چیست ؟ منوچهری .و رجوع به تردست شود.
تردستیلغتنامه دهخداتردستی . [ ت َ دَ ] (حامص مرکب ) جلدی و چابکی . (برهان ). جلدی و چالاکی و چابکی . (انجمن آرا) (ناظم الاطباء). ماهری . (ناظم الاطباء) : بی باده از این سمند سرمست
تردستانلغتنامه دهخداتردستان . [ ت َ دَ ] (ص مرکب ) خوش آهنگ . خوش نغمه : گل سر پستان بنموده در آن بستان چیست این نواهای خوش بلبل تردستان چیست ؟ منوچهری .و رجوع به تردست شود.
تردستیلغتنامه دهخداتردستی . [ ت َ دَ ] (حامص مرکب ) جلدی و چابکی . (برهان ). جلدی و چالاکی و چابکی . (انجمن آرا) (ناظم الاطباء). ماهری . (ناظم الاطباء) : بی باده از این سمند سرمست