ترجیحلغتنامه دهخداترجیح . [ ت َ ] (ع مص ) افزونی دادن . (تاج المصادر بیهقی ). افزونی نهادن . (مصادر زوزنی ) (دهار) (از اقرب الموارد) (از المنجد) (آنندراج ). دادن کسی را راجح و ما
ترجیةلغتنامه دهخداترجیة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) امید داشتن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء)(از المنجد) (از اقرب الموارد) : و در ترجیه ٔ ای
تاجیةلغتنامه دهخداتاجیة. [ جی ی َ ](اِخ ) مدرسه ای ببغداد نزدیک قبر شیخ ابواسحاق فیروزآبادی ، و آن محله و مقبره و مدرسه منسوب به تاج الملک ابوالغنائم مرزبان بن خسرو فیروز است که
تجریهلغتنامه دهخداتجریه . [ ت َ ] (ع مص ) آشکارا کردن چیزی را. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
تجریةلغتنامه دهخداتجریة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) وکیل کردن . (تاج المصادر بیهقی ). وکیل گرفتن کسی را. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). |
ترجیةلغتنامه دهخداترجیة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) امید داشتن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء)(از المنجد) (از اقرب الموارد) : و در ترجیه ٔ ای
امیدوار گردانیدنلغتنامه دهخداامیدوار گردانیدن . [ اُمیدْ گ َ دَ ] (مص مرکب ) ترجیه . (دهار). امید دادن . امیدوار کردن : و دیگر مناسب حال ارباب همت نیست یکی را امیدوار گردانیدن و باز بنومیدی
امید داشتنلغتنامه دهخداامید داشتن . [ اُ/اُم ْ می ت َ ] (مص مرکب ) امیدوار بودن . امل . (فرهنگ فارسی معین ). ترجیه . (تاج المصادر بیهقی ). امید داشتن بر چیزی و یا در چیزی ؛ چشم داشتن
امیدواریلغتنامه دهخداامیدواری . [ اُمیدْ ] (حامص مرکب ) مقابل ناامیدی . (آنندراج ). رجاء. ارتجاء. ترجی . ترجیه . (یادداشت مؤلف ). امیدوار بودن . امید داشتن . (از فرهنگ فارسی معین )
منیتلغتنامه دهخدامنیت . [ م ُ ی َ ] (ع اِ) منیة. آرزو و مقصود. (غیاث ) (آنندراج ) : در ترجیه ٔ این امنیت و تعلل به ادراک این منیت روزگاری میگذاشتم . (سندبادنامه ص 20).چون حمار ا