ترجیلهلغتنامه دهخداترجیله . [ ت ُ ل َ ] (اِخ ) شهری به اسپانیا، و نسبت بدان ترجیلی باشد. رجوع به ترجاله و اسپانی و حلل السندسیه ص 53 و 100 و مراصد الاطلاع شود.
ترجالهلغتنامه دهخداترجاله . [ ت ُ ل َ ] (اِخ ) شهریست اندر اندلس سردسیر، قدیم تر جایی است اندر این ناحیت . (حدود العالم ). قصبه ایست در حدود اندلس ، منصور از ملوک اندلس آنجا را فت
ترجلةلغتنامه دهخداترجلة. [ ت َ ج َ ل َ ] (اِخ ) قریه ٔ مشهوری است بین اربل و موصل و از اعمال موصل است و در آنجا بسال 508 هَ . ق . میان لشکر زین الدین مسعودبن زنگی بن اقسنقر و یوس
ترجیللغتنامه دهخداترجیل . [ ت َ ] (ع مص ) جعد کردن موی و فروکردن موی . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). بشک کردن . تجعید. (مجمل اللغة). فروهشته گردانیدن موی را یا میان فروهشته و مر
ترجیةلغتنامه دهخداترجیة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) امید داشتن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء)(از المنجد) (از اقرب الموارد) : و در ترجیه ٔ ای
ترجالهلغتنامه دهخداترجاله . [ ت ُ ل َ ] (اِخ ) شهریست اندر اندلس سردسیر، قدیم تر جایی است اندر این ناحیت . (حدود العالم ). قصبه ایست در حدود اندلس ، منصور از ملوک اندلس آنجا را فت
ترجلةلغتنامه دهخداترجلة. [ ت َ ج َ ل َ ] (اِخ ) قریه ٔ مشهوری است بین اربل و موصل و از اعمال موصل است و در آنجا بسال 508 هَ . ق . میان لشکر زین الدین مسعودبن زنگی بن اقسنقر و یوس
ترجیللغتنامه دهخداترجیل . [ ت َ ] (ع مص ) جعد کردن موی و فروکردن موی . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). بشک کردن . تجعید. (مجمل اللغة). فروهشته گردانیدن موی را یا میان فروهشته و مر
ترجیةلغتنامه دهخداترجیة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) امید داشتن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء)(از المنجد) (از اقرب الموارد) : و در ترجیه ٔ ای