ترجمه کردنلغتنامه دهخداترجمه کردن . [ ت َ ج َ / ج ُ م َ / م ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) گفتاری یا نوشته ای را، از زبانی بزبانی دیگر برگرداندن . بیان کردن کلامی یا عبارتی را از زبانی بزبان د
ترجمه کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: انتقال عقاید و ماهیت آن ه کردن، برگرداندن، طور دیگرگفتن دوبله کردن
ترجمهلغتنامه دهخداترجمه . [ ت َ ج َ / ج ُ م َ / م ِ ] (از ع ، اِمص ، اِ) بیان کلامی از زبانی بزبان دیگر. (ناظم الاطباء) : فرمانها بخواسته و فرونگریسته و ترجمه های آن راست کرده ..
ترجمةلغتنامه دهخداترجمة. [ ت َ ج َ م َ ] (ع مص )تفسیر کردن زبانی را بزبان دیگر. (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). بیان کردن سخن کسی را بزبان دیگر. (از منتهی الارب ) (از ناظم ال
transcribingدیکشنری انگلیسی به فارسیترجمه کردن، رونوشت برداشتن، رونویسی کردن، اوانویسی کردن، رونویس کردن، نقل کردن
همگذاری کردنassembleواژههای مصوب فرهنگستانترجمه کردن یک برنامۀ رایانهای، از زبان همگذاری به زبان ماشین