ترجلغتنامه دهخداترج . [ ت َ ] (اِخ ) (یوم ...) یومی مشهور از ایام عرب است و در آن لقیطبن زرارة بدست کمیت بن حنظله اسیر گردید. (از معجم البلدان ).
ترجلغتنامه دهخداترج . [ ت َ ] (ع مص ) پنهان شدن . (منتهی الارب ) (المنجد) (ناظم الاطباء). استتار. (ذیل اقرب الموارد).
ترجلغتنامه دهخداترج . [ ت َ رَ ] (ع مص ) مشتبه شدن بر کسی چیزی از علم و جز آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد).
ترجلغتنامه دهخداترج .[ ت َ ] (اِخ ) بیشه ای است شیرناک در یمن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مأسدة. (از اقرب الموارد). یقال فی المثل : هو اجراء من الماشی بترج . (اقرب الموار
ترجمتلغتنامه دهخداترجمت . [ ت َ ج َ / ج ُ م َ ] (ع مص ) ترجمة : آن لغت دل که بیان دل است ترجمتش هم بزبان دل است . نظامی .رجوع به ترجمة و ترجمه شود.
ترجینلغتنامه دهخداترجین . [ ت َ ] (ع مص ) بازداشتن ستور را در منزل بر علف . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از المنجد). بازداشتن ستور را در خانه جهت علف . (ناظم الاط
ترجمانیلغتنامه دهخداترجمانی . [ ت َ ج ُ ](اِخ ) محمدبن محمودبن محمدبن حسن خوارزمی ، علاءالدین حنفی (593 - 655 هَ . ق .). او راست «یتیمة الدهر فی فتاوی اهل العصر». (هدیة العارفین ج
ترجیبلغتنامه دهخداترجیب . [ ت َ ] (ع مص ) بزرگ داشتن . (تاج المصادر بیهقی ). بزرگ و باشکوه داشتن کسی را. (منتهی الارب )(ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد). تعظیم . (غیاث
ترجمتلغتنامه دهخداترجمت . [ ت َ ج َ / ج ُ م َ ] (ع مص ) ترجمة : آن لغت دل که بیان دل است ترجمتش هم بزبان دل است . نظامی .رجوع به ترجمة و ترجمه شود.
ترجینلغتنامه دهخداترجین . [ ت َ ] (ع مص ) بازداشتن ستور را در منزل بر علف . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از المنجد). بازداشتن ستور را در خانه جهت علف . (ناظم الاط
ترجمانیلغتنامه دهخداترجمانی . [ ت َ ج ُ ](اِخ ) محمدبن محمودبن محمدبن حسن خوارزمی ، علاءالدین حنفی (593 - 655 هَ . ق .). او راست «یتیمة الدهر فی فتاوی اهل العصر». (هدیة العارفین ج
ترجیبلغتنامه دهخداترجیب . [ ت َ ] (ع مص ) بزرگ داشتن . (تاج المصادر بیهقی ). بزرگ و باشکوه داشتن کسی را. (منتهی الارب )(ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد). تعظیم . (غیاث
ترجالهلغتنامه دهخداترجاله . [ ت ُ ل َ ] (اِخ ) شهریست اندر اندلس سردسیر، قدیم تر جایی است اندر این ناحیت . (حدود العالم ). قصبه ایست در حدود اندلس ، منصور از ملوک اندلس آنجا را فت