ترتبلغتنامه دهخداترتب . [ ت َ رَت ْ ت ُ ] (ع مص ) بر جای ایستادن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بر جای ایستادن و بی حرکت بودن . (از المنجد). || راست و درست ش
ترتبلغتنامه دهخداترتب . [ ت ُ ت َ ] (ع ص ، اِ) رجوع به تُرْتُب شود. || همیشه . (منتهی الارب ). همیشگی . (ناظم الاطباء). ابد. (اقرب الموارد). || روزگار. (منتهی الارب ). || بنده ٔ
ترتبلغتنامه دهخداترتب . [ ت ُ ت ُ ] (ع ص ، اِ) ثابت وپای برجای . (ناظم الاطباء). مقیم و ثابت . (اقرب الموارد) (از المنجد). || خاک . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (المنجد). || جا
ترتبفرهنگ انتشارات معین(تَ رَ تُّ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - پشت سر هم قرار گرفتن . 2 - در جای خود واقع شدن .
ترطبلغتنامه دهخداترطب . [ ت َ رَطْ طُ ] (ع مص ) بسیارمرطوب و نمدار شدن . (ناظم الاطباء). تر شدن ، و منه : ترطب لسانی بذکرک . (از اقرب الموارد) (از المنجد).
طرطبلغتنامه دهخداطرطب . [ طُ طُ / طُ طُب ب ] (ع ص ، اِ) پستان کلان فروهشته . طُرطُبی واحدآن است ، در قول شخصی که ثَدی را مؤنث گوید. (منتهی الارب ) (آنندراج ). به عربی پستان طوی
ترتبةلغتنامه دهخداترتبة. [ ت ُ ت ُب ْ ب َ ] (ع اِ) راه مانندی کوفته و پاسپرده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). راه مانندی که مرد آنرا پیماید. (اقرب الموارد) (المنجد). یقال : اتخذ
ترتبیدنلغتنامه دهخداترتبیدن . [ ت ُ ت َ دَ ] (مص مرکب ) مرتعش شدن و لرزیدن . (ناظم الاطباء) (استنگاس ). رجوع به تپیدن شود.
تبتبةلغتنامه دهخداتبتبة. [ ت َ ت َ ب َ ] (ع مص ) پیر و ضعیف گردیدن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تبتب الرجل تبتبة؛ پیر شد. (از قطر المحیط).
تتبرگلغتنامه دهخداتتبرگ . [ ت ُ ب ِ ] (اِخ ) (جنگل ...) سلسله ٔ تپه های پردرختی در آلمان که بر جلگه های وستفالی مشرف است . لژیونهای واروس بسال نهم میلادی در آنجای منهزم گشت .
ترتبةلغتنامه دهخداترتبة. [ ت ُ ت ُب ْ ب َ ] (ع اِ) راه مانندی کوفته و پاسپرده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). راه مانندی که مرد آنرا پیماید. (اقرب الموارد) (المنجد). یقال : اتخذ
ترتبیدنلغتنامه دهخداترتبیدن . [ ت ُ ت َ دَ ] (مص مرکب ) مرتعش شدن و لرزیدن . (ناظم الاطباء) (استنگاس ). رجوع به تپیدن شود.