ترتانلغتنامه دهخداترتان . [ ] (اِ) اسمی است که در کتاب دوم پادشاهان (18:17)دلالت بر رئیس لشکر می نمود. (از قاموس کتاب مقدس ).
طرتانلغتنامه دهخداطرتان . [ طُرْ رَ ] (ع اِ) تثنیه ٔ طرة. دو خط پشت خر و گاو دشتی که بر دو شانه باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
طرطانلغتنامه دهخداطرطان . [ طَ ] (معرب ، اِ) کِرم خاکی . الحیوانات المتولدة فی الارض من قبل خمج او عفونة مثل الدود. این کلمه بر حسب گفته ٔ سیمونه مأخوذ از کلمه ٔ لاتینی تردینس ا
تترانیلغتنامه دهخداتترانی . [ ت ُ ] (اِخ ) یکی از ولایات آسیای صغیر در زمان پادشاهی اردشیر دوم . رجوع به ایران باستان ج 2 ص 1099 شود.
تترانیترو دی متیل آنیلینلغتنامه دهخداتترانیترو دی متیل آنیلین . [ ت ِ رُ م ِ ] (اِ) از اجسام آلی . رجوع به روش تهیه ٔ مواد آلی دکتر صفوی ص 143 شود.
تحتانیلغتنامه دهخداتحتانی . [ ت َ نی ی ] (ع ص نسبی ) منسوب به تحت یا آنچه در تحت باشد. (از المنجد). منسوب به تحت .زیرین و زیری . (ناظم الاطباء). چیزی که نسبت به چیزی دیگر در زیر و
اشدودلغتنامه دهخدااشدود. [ اَ ] (اِخ ) (قلعه ٔ...) یکی از شهرهای پنج گانه ٔ فلسطینیان بود که در قسمت یهودا واقع شده بود و این شهر که محل پرستش بتی «واگون » نام بود، بمسافت 3 میل
خشایارشالغتنامه دهخداخشایارشا. [ خ َ ] (اِخ ) خشایارشا پسر داریوش کبیر پادشاه ایران است مادر او آتس سا دختر کوروش بزرگ بود و در سن 35 سالگی بتخت نشست . (486 ق .م .). چون خشایارشا بت
تترانیلغتنامه دهخداتترانی . [ ت ُ ] (اِخ ) یکی از ولایات آسیای صغیر در زمان پادشاهی اردشیر دوم . رجوع به ایران باستان ج 2 ص 1099 شود.