تربیلغتنامه دهخداتربی . [ ت َ رَب ْ بی ] (ع مص ) پروردن .(تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (آنندراج ). غذا دادن کسی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). غذا دادن کودک را تا رشد کند. |
تربیلغتنامه دهخداتربی . [ ت ُ رَ بی ی ] (اِخ ) حسین بن مقبل که از روات حدیث است ، چون بر تربت امیر قیروان مقیم بود بدان لقب ملقب گردید. (منتهی الارب ).
تربیلغتنامه دهخداتربی . [ تْرِ/ ت ِ رِ ] (اِخ ) تربیا. رودیست در ایتالیا که وارد شط پو می شود و آنیبال در آنجا بر سمپرونیوس قنسول روم بسال 218 ق .م . پیروز گردید و سووُرُف سردار
تربیت کاریلغتنامه دهخداتربیت کاری . [ ت َ ی َ ] (حامص مرکب ) تفقد و بزرگداشت : نصرت این را به تربیت کاری فلک آن را به تقویت داری .نظامی .
تربیتیلغتنامه دهخداتربیتی . [ ت َ ی َ ] (ص نسبی ) منسوب به تربیت . پرورشی .- علوم تربیتی ؛ پداگوژی . علومی که مربوط به آموزش و پرورش باشد. هنر آموزش و پرورش اطفال . رجوع به «تعلی
تربیدلغتنامه دهخداتربید. [ ت َ ] (ع مص ) پستان کردن گوسپند و جز آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). لغتی است در ترمید. (منتهی الارب ). پدید گشتن پستان گوسپند پیش از نتاج و مشاهده شدن
تربیضلغتنامه دهخداتربیض . [ ت َ ] (ع مص ) جای دادن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). برقرار کردن . (از اقرب الموارد) (از المنجد). || آنقدر آب در مشک کردن که قعر آن را بپوشد. (منته
تربیت کاریلغتنامه دهخداتربیت کاری . [ ت َ ی َ ] (حامص مرکب ) تفقد و بزرگداشت : نصرت این را به تربیت کاری فلک آن را به تقویت داری .نظامی .
تربیتیلغتنامه دهخداتربیتی . [ ت َ ی َ ] (ص نسبی ) منسوب به تربیت . پرورشی .- علوم تربیتی ؛ پداگوژی . علومی که مربوط به آموزش و پرورش باشد. هنر آموزش و پرورش اطفال . رجوع به «تعلی
تربیدلغتنامه دهخداتربید. [ ت َ ] (ع مص ) پستان کردن گوسپند و جز آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). لغتی است در ترمید. (منتهی الارب ). پدید گشتن پستان گوسپند پیش از نتاج و مشاهده شدن
تربیضلغتنامه دهخداتربیض . [ ت َ ] (ع مص ) جای دادن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). برقرار کردن . (از اقرب الموارد) (از المنجد). || آنقدر آب در مشک کردن که قعر آن را بپوشد. (منته