تربالیلغتنامه دهخداتربالی . [ ت َ] (اِ) نام عمارتی است بسیار عالی بناکرده ٔ اردشیر بابکان در شرق شهر گون که از شهرهای فارس است و جون معرب آن است . گویند که بر سر آن بنا آتشکده ای
تبالیلغتنامه دهخداتبالی . [ ت َ ] (اِخ ) ابوایوب سلیمان بن داودبن سالم بن زید التبالی منسوب به تباله و از محدثان بود. وی از محمدبن عثمان بن عبداﷲبن مقلاس ثقفی الطائفی روایت کرد و
تبالیلغتنامه دهخداتبالی . [ ت َ ] (ص نسبی ) منسوب به تبالة که نام جایی است در نواحی مکه . (انساب سمعانی ورق 102 الف ). رجوع به تبالة شود.
تبالیلغتنامه دهخداتبالی . [ ت َ ] (ع مص ) آزمودن . (از قطر المحیط) (ازاقرب الموارد) (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).
ترالییلغتنامه دهخداترالیی . [ ] (اِخ ) الکساندرنام ، طبیب معروفی است از شهر ترالی . (از قاموس الاعلام ترکی ). رجوع به ترالی شود.
ترالیلغتنامه دهخداترالی . [ تْرا / ت ِ ] (اِخ ) یکی از شهرهای ناحیه ٔ قدیمی لیدیا از آناطولی است که در حوالی رودخانه ٔ میاندر (مندرس ) قرار دارد و اکنون بنام سلطان حصاری معروف اس
تبالیلغتنامه دهخداتبالی . [ ت َ ] (اِخ ) ابوایوب سلیمان بن داودبن سالم بن زید التبالی منسوب به تباله و از محدثان بود. وی از محمدبن عثمان بن عبداﷲبن مقلاس ثقفی الطائفی روایت کرد و
تبالیلغتنامه دهخداتبالی . [ ت َ ] (ص نسبی ) منسوب به تبالة که نام جایی است در نواحی مکه . (انساب سمعانی ورق 102 الف ). رجوع به تبالة شود.
تبالیلغتنامه دهخداتبالی . [ ت َ ] (ع مص ) آزمودن . (از قطر المحیط) (ازاقرب الموارد) (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).
ترالییلغتنامه دهخداترالیی . [ ] (اِخ ) الکساندرنام ، طبیب معروفی است از شهر ترالی . (از قاموس الاعلام ترکی ). رجوع به ترالی شود.
ترالیلغتنامه دهخداترالی . [ تْرا / ت ِ ] (اِخ ) یکی از شهرهای ناحیه ٔ قدیمی لیدیا از آناطولی است که در حوالی رودخانه ٔ میاندر (مندرس ) قرار دارد و اکنون بنام سلطان حصاری معروف اس