ترامونواژهنامه آزادتَرامون به معنی قطر (قطر دایره) ترا واژه قدیمی به معنی از اینجا تا آنجا - از این سو تا آن سو مون به معنی اندازه هر دو پهلوی (پارسی میانه)
تارمونیلغتنامه دهخداتارمونی . (اِخ ) تیره ای از چرام (قسم دوم از اقسام چهار بنیچه ایل جاکی کوه گیلویه ٔ فارس ). (جغرافیای سیاسی کیهان ص 89).
تراخونیتسلغتنامه دهخداتراخونیتس . [ ] (اِخ ) (زمین سنگلاخ ) (لوقا 3:1). شهر کوهستانی پرسنگی است که در طرف شرقی اردن واقع است و فعلاً آن را با قدری از کوه دروزاللّجاه گویند. رجوع به ا
ترامنلغتنامه دهخداترامن . [ ت ِ م ِ ] (اِخ ) یکی از افراد سیاسی و مشهور آتن در قرن پنجم ق .م . است و در محاصره ٔ آتن بوسیله ٔ اسپارتها وی مأمور مذاکره ٔ صلح شد و سپس در واژگون س
وترواژهنامه آزاد(پارسی سره؛ واژۀ پیشنهادی کاربران) زه. کمان (قوس) پاره ای از پَرهون (دایره) است. زه خدی (خطی) است که دو سر کمان را به هم می پیونداند. تَرامون (قطر) درازترین زهِ
تارمونیلغتنامه دهخداتارمونی . (اِخ ) تیره ای از چرام (قسم دوم از اقسام چهار بنیچه ایل جاکی کوه گیلویه ٔ فارس ). (جغرافیای سیاسی کیهان ص 89).
تراخونیتسلغتنامه دهخداتراخونیتس . [ ] (اِخ ) (زمین سنگلاخ ) (لوقا 3:1). شهر کوهستانی پرسنگی است که در طرف شرقی اردن واقع است و فعلاً آن را با قدری از کوه دروزاللّجاه گویند. رجوع به ا