تراشکارلغتنامه دهخداتراشکار. [ ت َ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) آنکه در کارخانه متصدی تراشیدن آهن و پولاد است .
تراشکاریلغتنامه دهخداتراشکاری . [ ت َ ] (حامص مرکب ) عمل تراشکار، چون خواهند ابزاری سازند و یا قطعه ٔ فرسوده ٔ ماشینی را عوض کنند قطعه ٔ آهن یا پولادی را در ماشین های مخصوصی قرار ده
تراشکاریفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. شغل و عمل تراشکار.۲. (اسم) کارگاهی که در آنجا اشیای فلزی را تراش میدهند.
تاشارلغتنامه دهخداتاشار. (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان دلفارد بخش ساردوئیه ٔ شهرستان جیرفت ، واقع در 46هزارگزی جنوب خاوری ساردوئیه و 9هزارگزی خاور راه مالرو جیرفت به ساردوئیه . د
تراشکاریلغتنامه دهخداتراشکاری . [ ت َ ] (حامص مرکب ) عمل تراشکار، چون خواهند ابزاری سازند و یا قطعه ٔ فرسوده ٔ ماشینی را عوض کنند قطعه ٔ آهن یا پولادی را در ماشین های مخصوصی قرار ده
تراشکاریفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. شغل و عمل تراشکار.۲. (اسم) کارگاهی که در آنجا اشیای فلزی را تراش میدهند.
چرخ کارلغتنامه دهخداچرخ کار. [ چ َ ] (ص مرکب )تراشکار. متخصص تراش دادن فلزات . چرخ گر. استاد صنعت تراشکاری . رجوع به چرخ کاری و چرخ گر و چرخ گری شود.